پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

مرحبا!

عجب تغییراتی کرده این نی نی وبلاگ ترکونده هااااااااااا  از اول ورودم رفتم تو نظرات خصوصیم دراااااز کشیدم یکی یکی مرور میکنم! خخخخخخ کلی خاطرات زنده شد میام با عکس  ...
23 آبان 1392

آخرین اخبار

3روزه میرم فیزیوتراپی هنوز که تغییری احساس نشده. البته بهترم!!! (بالاخره  احساس شده یا نشده ؟ خخخخخ)  ینی میشه راه برم ! بلندشم بشینم کلا قفل نیستم ولی خوبم نیستم پویا و خاله راضیه (پرستارش)  با هم بی نهایت خوبن  :) خدا رو هزاران با شکر * راه رفتن تو خیابون هایی که از گوشه و کنارش بوی محرم میاد. مداحی های دلنشینی که از ماشین ها ...مغازه ها...مساجد شنیده میشن   عشقه محرم......  --------------------------------- بچه ها میخوام یه مدل قشنگ برای روی تور پرده حالم پیدا کنم . ینی ما فعلا فقط تور زدیم از اینایی که جدیدا اومده من طرح درهم رو انتخاب کردم تو عکس حال از دور زیاد مشخص نمیشه .  فقط میخ...
14 آبان 1392

عکس

دلبرم  . خونه خاله سعیده دوست مامانی و کشیدن نقاشی با مداد شمعی . ذرت مکزیکی رقی پز . خوک سرآشپزی که پسرکم اختراع کرده وکشیده . با هم از این بازیا کردیم 1 و 2 و 3 رودرست نوشته ولی 4رشو ببینین!!!!! همون روز که رفتیم سر راه مکه ای و از آشنایی با دیگران خوشوقت بود! . جونومگ ! آدم فضول فضوله ! اون اوایل که اومدیم قول دادم عکس خونه رو بزارم فعلا این تختمون .عکس مال همون اوایله که هوا گرم بودو پنجره باز بوده و بادملایم میوزید:) آینه دراورم شکسته درس شد عکسشو میزارم خیلی دوسش دارم اینم حال البته الان تلویزیون رو میز نیس و رو دیوار نصب شده واین آشپزخونه  . این دوتام اتاق پویا 1     2  ...
12 آبان 1392

بدون عنوان

من: چقدر ثنای عمو جیغ زد مامانی نه؟ پ: با من حرف نزن جوابتو نمیدم! چرا؟؟  پ: چون وقتی بابایی تو رو سفتت بغل میکنه تو هم دادوبیدادالکی داری و هی منوصدا میزنی که کمککککککککککککککک !!!!    (رطب خورده کی.....) ------------------------------------------------------------- پ: شاید یه مامان دیگه می خریدم تو همش بهم میگی نکن نکن نکن! من: خوب مادر جان در یخچالو نیم ساعت باز داری میگم ببند بد میگم؟ 3ساعت پشت سرهم تو لپ تاپی میگم زیاده دیگه بسه الکی مبگم؟ پ: کافیه کافیه . اینقد لجبازی لازم نیس خودم فهمیدم ...... -------------------------------------------------------------------- من: فردا خاله راضیه میخواد بیاد پیش پسرم...
3 آبان 1392

به سبک زی زی!

نمیدونم چرا عکسا همینجا درج نمیشن منم مثل زینب عکسا رو گذاشتم! پویا خونه عمو علی.   پسرکوندارد نشان از پدر .   میوه هارو اینجوری میکنم پسرکم میخوره .   خونه النا و مشاهده تلویزیون به سبک پویا .   ثنا .   وباز هم مهمان کوچک ما ثنا .   اینم هدیه جاری جون برای تولدم .   اینم تازه خریدم عااااشقشم .   واینم هدیه تولدم  ...
1 آبان 1392
1